Sunday, June 3, 2007

No.87 : Apologize!

- بکش کنار لش نکبتت رو! با تو ام آب دهن،نمیبینی میخوام بشینم؟عینهو سقزچسبیده به نیمکت!هووووی الاغ مگه کری؟
: معذرت میخوام من داشتم موسیقی گوش میدادم صداتون رو نشنیدم!
- حالا که شنیدی،نه؟
: بله!
- پس بشمار سه،گورت رو گم کن.
: آقای محترم ادب داشته باشید،احترام خودتونم نگه دارید.
- خفه بابا کوچیک!نمیبینمت !
: بهت اخطار میکنم حد و مرزت رو بشناس و برای خودت پشیمونی نخر!
- مثلا چه گهی میخوای بخوری؟
: از رفتارت عذر خواهی کن!
- نه بابا!انگار حالیت نیست،همچین میزنم تا سرِ قبرت سینه خیز بریها! [با دست محکم به سینه مرد می کوبد و او را هل می دهد]
: [مرد در حالیکه دستبند آهنی را به مچ دست وی میزند میگوید] تو پاسگاه معلوم میشه که کی، کجا باید بشینه!
- اِ...اِ...اِ.... آقا من غلط کردم.گه خوردم.من سگ کی باشم که بخوام حرفی به شما بزنم.تورو به جدت نبر ما رو .آبروم میره جلو در و همسایه.به خدا من اینجور آدمی نیستم.اعصابم خرد بود از دست این رفیقم اینجوریا شد.تو رو به مقدساتت ولمون کن.ای تف به این وضعیت!آقا به خدا پولم و بردن،مالم و دزدیدن،کلی به مردم بدهکارم.فشار عصبی بود.تو باشی بهم نمیریزی؟میدونم دلیل نمیشه به کسِ دیگه بپرم.بچه گی کردم.به بزرگی و مرام خودت ولمون کن.قول میدم دیگه اصلا خفه بشم.غلط کردم...آقا... نکش...!