Friday, February 16, 2007

No.74 : What Can We do ?



"جبر جغرافیایی"
یک روز از خواب پا میشی،
میبینی رفتی به باد!
هیچکس دور و برت نیست،
همه رو بردی ِز یاد!
چند تا موی دیگه ات سفید شد ،
ای مرد ِ بی اساس!
جشن ِ تولد ِ تو،
باز مجلس ِ عزاست!
قوز ِ پشتت بیشتر شد،
شونه هات افتاده تر !
پیرامونت رو ببین با دقت،
میسوزن خشک و تر!
...
اینکه زاده آسیایی رو میگن جبرِ جغرافیایی!
اینکه ِلنگ در هوایی ،
صبحونه ات شده سیگار و چایی!
ای عرش ِ کبریایی، چیه پس تو سرت؟
کی با ما راه میایی، جون ِ مادرت؟

1 comment:

Anonymous said...

آهنگ خوب

شعر خیلی خوب