Wednesday, October 14, 2009

No.1 : Music of the beginning!


گوش کن!


می شنوی؟


یا که این صدا تنها در ضمیر من است که می گردد و می خراشد و فرو می ریزاند؟


جلوتر بیا!می شنوی؟


موسیقی است. آشناست،نه؟ ... نکند تنها توهمی از آشنایی ها را با خود همراه ساخته باشد؟


گوش بخوابان،می شنوی؟


دست می سایند انگار .درست پشت ردیف آن دیوار های کاهگلی دود گرفته.موسیقی هم از آنجاست.درست آن طرف.


ببین!


خط غروب را میتوان از میان امواج صدا بویید.


موسیقی ست.موسیقی حزن ! موسیقی خستگیها و نا ایستادن ها.موسیقی رفتن هاست.موسیقی گرم پرواز سنجاقکهایی با بالهای بریده است.


لحظه ای درنگ کن و گوش هایت را به غروب پرکشیده از لب دیوار نشان بده!


می شنوی؟


موسیقی باد هم هست. رویاهایی رها شده میان زوزه های بی امان و .... این دست ها ! به چه چیز می سایند خشکی و خستگیهاشان را ؟


نشان از هیچ مخمل سرخ غروبی نیست!


تمام میشود.به زودی.باید در انتظار شب باشیم.شب.موسیقی شب!


بشنو!


گوشهایت را به سمت شب بگیر تا موسیقی شب ِ ما را بشنوی.


موسیقی تنهایی ها و دور افتادن ها.موسیقی شکست ها و ملال ها.موسیقی سرهای بالای دار.موسیقی خون! خون در بامهای تهران.


موسیقی ؟


شاید توهم ضمیر من باشد این موسیقی؟


شاید فریاد درد است.یا ضجه زنی در حال زایش ؟


موسیقی است اما.موسیقی آغازی دوباره.


گوش فرا دهیم،شاید برایمان چشمانی پیچیده در حریر خون آلودی آورده باشد!


گوش کن!

پ.ن : نیاز به نوشتن وادارم کرد که شروع کنم.اینبار اینجا.

3 comments:

Unknown said...

gamanam mane khanande ham be matnat niyaz daram :)
che tazast o no be no shode.

Anonymous said...

گوشهایم را به سمت شب میگیرم، تا موسیقی شب تو را بشنوم.....بنویس

maryam said...

be ghashangiye shasoosa bood!